ŠΞЙĆǾŘ
مردی از دنیای مجازی
| ||
|
" یونس عصر جدید " کشتی صید نهنگ بنام " ستاره شرق " در ابهای اقیانوس اطلس جنوبی و در حوالی جزایر " فالکلند" سینه ابها را می شکافت و همچنان پیش میرفت . ناگهان فریاد یکی از ملوانان بگوش رسید : نهنگ نهنگ !! قبل از اینکه سایر خدمه ها بخود بیایند و اماده شکار شوند , چیزی از اعماق ابها بلند شد و پوزه یک نهنگ " اسپرم " به چشم خورد...و این سراغاز یکی از معجزات دریائی عصر جدید بود.! طبق دستور ناخدا بادبانهای کشتی گشوده شد و ملوانها به تعقیب نهنگ پرداختند ..انها به مدت نیم ساعت تمام یک نهنگ 20 متری را نشان کرده بودند و زمانیکه بدان نزدیک شدند, یک جفت قایق شش نفره به اب انداخته شد . نهنگ بیچاره از نفس افتاده بود و بسیار خسته نشان می داد و دیری نگذشت که انها خود را به نهنگ درمانده رسانده و با زوبین های مخصوص صید نهنگ پهلوی ان نهنگ غول پیکر را شکافتند . نهنگ غول پیکر به خود پیچید و شروع به پیچ و تاب کرد و با دمش بر سینه ابها زد . امواج حاصله از تقلای ان موجود, قایق دومی را واژگون ساخته و خدمه ان جملگی به اب افتادند . ملوانان وحشت زده به بدنه قایق واژگون شده چسبیده بودند و منتظر بودند تا نهنگ اخرین نفس هایش را بکشد و ارام شود . سرنشینان قایق های کوچک به عرشه کشتی پا نهادند , اما از 2نفر خبری نبود, یکی از انها مطمئنا غرق شده بود ولی از سرنوشت دیگری که " جیمیز بارتلی " نام داشت خبری در دست نبود . وی 21 سال سن داشت و ملاحی انگلیسی بود که اولین سفرش را با ستاره شرق تجربه میکرد . ناخدا " ودرمن " بر طبق وظیفه اش اسامی هر دو را در دفتر وقایع کشتی یاداشت کرد, گرچه در موقع حادثه کسی به چشم خویش متوجه غرق شدن او نشده بود . موضوع ملوان نگونبخت فورا کنار گذاشته شد... چون کارهای زیادی در پیش بود ! نهنگ صید شده را به کشتی بستند و با استفاده از دشنه های تیز و مخصوص شروع به سلاخی حیوان کردند . کار در نیمه شب متوقف شد و خدمه های خسته و کوفته به کابین هایشان رفتند تا کمی استراحت کنند.. در سحرگاهان به سر کار خود بازگشتند و لاشه نهنگ را به روی عرشه کشتی اوردند . در داخل شکم نهنگ یک برامدگی بزرگ مشاهده می شد !! ملوانان اول گمان میکردند ان برامدگی چربی مخصوص است که برای تولید عطر کاربرد دارد, ولی ناگهان دیدند ان |